روز های آخر هست..

شب تاریک،آسمان صاف،هوا گرم و تا حدودی مطبوع، حتی ماه هم به اوج حلالیت خود در آمده ؛ و به رنگی نارنجی غمناک..و این ها اوصاف آخرین سحر گاهان مهمانی است.مهمانیی که چه بسا خسته کننده و طاقت فرسا به نظر می آمد،ولی در پایان اندکی دلتنگی به همراه دارد؛و کلمه ی یادش بخیر مکمل دلتنگی هایش..

تو خود نمیدانی که چرا اینگونه ای،اما حس قریبیست...حسی که آن روزها را والا میسازد و....و به اوج محور وجودیت نزدیک میسازد..

این را از آن نظر گفتم که که خود شخصا این بادی را در وجودم احساس کردم..اما از حال تو بی خبرم..